یک شب نزدی سری به تنهایی هام
تا باز شود دری به تنهایی هام
هر روز اضافه می شود با هر شعر
تنهایی دیگری به تنهایی هام
جلیل صفربیگی
با معجزه ای کاش دلم جا بخورد
کمتر به خودش بپیچد و تا بخورد
در دستم اگر عصای موسی باشد
می گویمش این گرسنگی را بخورد
جلیل صفربیگی
تا شب نشده
خورشید را لای موهایت می گذارم و
عاشق می شوم
فردا
برای گفتن دوستت دارم
دیر است.
جلیل صفربیگی
یک عمر درون خویش تکرار شدم
در گوشه ای از خودم تلنبار شدم
گنجشک به خواب رفته بودم دیشب
امروز ولی کلاغ بیدار شدم
جلیل صفربیگی
زیبایی
اسبی وحشی است
که چار نعل می تازد
رام نشدنی و دست نیافتنی است
فقط
باید از دور به او نگریست
و آه کشید
جلیل صفربیگی
از پل های زیادی پریده ام
در رودخانه های بسیاری غرق شده ام
بارها
شاخ به شاخ شده ام با زندگی
بارها
گلوله خورده ام
و بارها
مرده ام
عشق
از من یک بدل کار حرفه ای ساخته است
جلیل صفربیگی
دوست داشتن
صدای چرخاندن کلید است در قفل
عشق
باز نشدن آن
کاری که ما بلدیم اما
باز کردن در است با لگد!
جلیل صفربیگی
جلیل صفربیگی سال ۱۳۵۲ در ایلام به دنیا آمد. وی دارای مدرک کارشناسی ریاضی و مسئول واحد ادبیات حوزه هنری استان ایلام است. شعرهای ایشان در قالب رباعی و شعر نو می باشد. خلاقیت و کشفهای ناب و زیبا در شعرهای عاشقانه و اجتماعی صفربیگی فراوان است