هوای تاریک وجودم !!!
هوای دلم چه سرد و سنگین است امشب
آسمان چشمانم چه بارانی است امشب
چه غوغا فکنده ای در قلبم امشب
چه آشوبی کرده ای در ذهنم امشب
گناهم چیست عشق دیرینم ؟
تنها با کلامی دادی بر بادم !!!
سرانتها گفتی فقط انتقاد بود بر رفتارم !!!
جانان من گفتی به عشقت تظاهر می کنم !!!
که حضورت برام تاثیری نداره !!!
با گفته ات آتش زدی بر همه هستیم ...
حال چگونه فراموش کنم امشب را ؟
آه خدایا !!!
هوای دلم چه سرد و سنگین است امشب
آسمان چشمانم چه بارانی است امشب
چه غوغا فکنده ای در قلبم امشب
چه آشوبی کرده ای در ذهنم امشب ...
وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونان که بایدند
نه باید ها
مثل همیشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض می خورم
عمری است
لبخند های لاغر خود را
در دل ذخیره می کنم
باشد برای روز مبادا
اما
در صفحه های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هر چه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل
همین روزهای ماست
اما کسی چه می داند ؟
شاید
امروز نیز روز مبادا باشد
وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونانکه بایدند
نه باید ها
هر روز بی تو
روز مبادا است
قیصر امین پور
تا که بگویم غم دل بیشتر
دوست ترت دارم از هرچه دوست
ای تو به من از خود من خویشتر
دوست تر از آن که بگویم چه قدر
بیشتر از بیشتر از بیشتر
داغ تو را از همه داراترم
درد تو را از همه درویشتر
هیچ نریزد بهجز از نام تو
بر رگ من گر بزنی نیشتر
فوت و فن عشق به شعرم ببخش
تا نشود قافیه اندیشتر
قیصر امین پور
در آرزوی بودنت !!!
دیرگاهی که نه
همین یکی دو روزه
حالم عوض شده است !!!
می دانی
حالم گره خورده است
به گاه بودن هایت
خوب می دانی
که اکنون
نبودن هایت با فاصله شده اند !!!
و دلتنگی هایم
همچنان چشم به راهی دوخته اند
که از پس افق ، بودن هایت پیدا شوند ...
فریاد سکوت !!!
در زیر این آسمان سپید
جایی است که نگاهم درنگاهت می شکند ...
و در آن لحظه تابناک دلهره آور
تنها سکوت است که به فریاد دلم می رسد !!!