دلخستگی 4

شب و روز !!! 

 

ای مسافر شبهای تارم  

ای عزیز همدم روزهای بی نورم 

 

فاصله ها دور دور است تا تو  

اما شادیم از توست غصه هایم نیز از توست  

لبخندهایم از توست اشکهایم نیز از توست  

 

چگونه باور کنم احساس نابت را 

که حتی برای حواس پرتی دیگران هم  

باید سرزنش شوم و تاوان پس بدم !!!! 

 

چگونه باور کنم خواستنت را 

که شاید آن هم برای احساس دین باشد  

نه برای وجود خویشتن خویشم  !!!! 

 

برای رفتنت بهانه نیار عشق دیرینم 

راحت کن خودت را از این دلواپسی  

که وجودت را سرشار از ناراحتی کرده است !!! 

 

یار مهربانم بی دغدغه برو 

رها کن خود را اما برای رفتنت دلایل واهی را  

سر راهم ننشان !!! 

 

بعد از رفتنت دیگر در به روی دنیا خواهم بست  

گریه نخواهم کرد لیک تا ابد قلبم اشک ریزان خواهد ماند  

غصه نخواهم خورد لیک تا ابد روحم سیاه پوش خواهد شد ...