اشعار یاسر قنبرلو

یاسر قنبرلو 31 خرداد سال 1370 در استان قزوین به دنیا آمد. در حال حاضر او متاهل است و در دانشکده شهید شمسی پور استان تهران در رشته کامپیوتر تحصیل می کند. یاسر قنبرلو در جشنواره شعر فجر سال 90 در بخش ترانه به عنوان شاعر برتر شناخته شد.







روی پیشانی ام سیاه شده

دستمال ِ سپید ِ مرطوبم

دارم از دست می روم اما
نگرانم نباش ، من خوبم !

 

هیچ حــســّـی ندارم از بودن
تــیــغ حس می کند جنونم را

دارم از دست می دهم کم کم
آخرین قطره های خونم را

 

در صف ِ جبر ِ خاک منتظرم
اختیار زمان تمام شود

زندگی مثل فحش ارزان بود
مرگ باید گران تمام شود !

 

از سـَــرم مثل ِ آب ، می گذرد
خاطراتی که تلخ و شیرین است

زندگی را به خواب می بینم
مرگ ، تعبیر ِ ابن ِ سیرین است

 

در سرت کل ّ ِ خانه چرخیدن
توی تقدیر ، در به در گشتن

هیچ راهی برای رفتن نیست
هیچ راهی برای برگشتن

 

خودکشی بر چهار پایه ی عشق
مثل ِ اثبات ، دال و مدلولی است

نگرانم نباش .. من خوبم
« مرگ یک اتفاق معمولی است »


یاسر قنبرلو






رفتم از چند مبداء معلوم 
تا رسیدم به مقصدی مجهول

آخر ِ عمر هم نفهمیدم 
زندگی فاعل است یا مفعول

یاسر قنبرلو










زندگی هرچه بوده کم بوده
زندگی هرچه هست بسیار است

ما همین بوده ایم از اول 
دست بالای دست بسیار است

یاسر قنبرلو






از آنچه آینه می گفت پیر تر شده ام
دلم گرفته ولی دلپذیر تر شده ام

خدا از آن بالا لطف کن بیا پایین 
چرا که من پسری سر به زیر تر شده ام

چرا که زندگی من شبیه دایره ای است
که از همیشه در آن گوشه گیر تر شده ام

یاسر قنبرلو






 

نیل! غم را اگر ابراز کنی باز کم است
آه ! موسی تو هم اعجاز کنی باز کم است

زندگی فرش وسیعی است که خود بافته ای
هرچقدر از گره اش باز کــُــنی باز کم است !


یاسر قنبرلو






با ساز چه کردیم که با سوز بمیریم
بی حاصل و کــَـت بسته و لب دوز بمیریم

ای حضرت مرگ اشتباهی شده انگار
ما زنده نبودیم که امروز بمیریم !


یاسر قنبرلو

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.